خانـ ه لینـ ک ایمیـ لـ پروفایـ لـ طـراح



هیس! این یه رازه

راز زندگی

میدونین چرا بعضی از ادما میگن مطالب کتاب راز(یعنی مطالب وبلاگ ما) درست نیس و همش خرافاته و میگن برای اونا درست در نمیاد؟

چون اولا هرکار و هرچیزی برای یاد گرفتن نیاز به زمان و مطالعه و تجربه داره همون طور که برای مکانیک شدن یا دکتر شدن باید چندین سال درس خواند و تجربه به دست اورد برای استفاده از مطالب راز هم نیاز به تجربه و مطالعه و گذشت زمان است.شما چطور انتظار دارین با خواندن فقط یک الی دو کتاب و یا دیدن یک سی دی تمام مطالب مربوط به راز و قانون جذب رو بفهمید؟! باید زمان بگذره و خودتون خیلی چیز هارو درمورد قانون جذب کشف کنین و مطالعه ی خودتون رو بالا تر ببرید وقتی که ماهر شدیید ان وقت قانون جذب هم برای شما درست عمل میکند =) همونطور که الان برای من درست عمل میکند

دوما هر کس که صبور تر باشد موفق تر است .درخت بامبو نیاز به 5 سال ابیاری دارد بعداز 5 سال ابیاری خاک  درخت بامبو در عرض 6 هفته 27 متر رشد میکند .شما هم وقتی ارزویی در سر دارید برای براورده شدن نیاز به زمان دارد چون هر اتفاقی زمان و مکان خاص خود را دارد شما نباید ابیاری خاک را رها کنید و نا امید شوید باید ایمان داشته باشید که ارزوی شما اگر به صلاحتان باشد براورده میشود (در زمان خاص خود) و اگر به صلاح نباشد به چیز بهتری دست پیدا خواهید کرد

 

منبع = سی دی قانون جذب قوانین کوانتومی موفقیت .


برچسب‌ها: دلیل براورده نشدن ارزو, غلط بودن راز, قانون جذب, کوانتومی, سی دی, موافقیت, خرافات, درخت بامبو, صلاح, راز, سیکرت, کتاب, زمان,
+ جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 22:40 بـ ه قـلمـ پت

 

 

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم ، بر بلندای آن قرار داشت . یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد . بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود .
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگه دارد تا جوجه به دنیا بیاید . یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد .
جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست . او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی . تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند . عقاب آهی کشید و گفت ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم .

مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد . اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد .
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سال ها زندگی خروسی ، از دنیا رفت .

تو همانی که می اندیشی ، هر گاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروس های اطرافت فکر نکن .

 
 

برچسب‌ها: قانون جذب, راز,
+ سه شنبه 21 خرداد 1392 ساعت 17:42 بـ ه قـلمـ مت


طراح : صـ♥ـدفــ